قتل مدیرعامل شرکت پخش لوازم آرایشی با ۳۷ ضربه چاقو در تهران (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) آیا سشوار برای مو خوب است؟ | ۳ راه ساده برای کاهش ضرر استفاده از سشوار نماینده کارگران: سپردنِ تعیینِ مزد به مجلس به معنای بی‌صداترکردنِ کارگران است بهترین نوع زیتون از نظر طب سنتی | هر آنچه درباره زیتون باید بدانید برای رفع خستگی این غذا‌ها را بخورید دبیر کل خانه کارگر: مقابل هر تصمیمی که بوی مقابله با امنیت شغلی بدهد، خواهیم ایستاد ورود سامانه بارشی به کشور طی سه‌شنبه (۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) رفتار صحیح با کودکانی که زیاد کابوس می‌بینند | ۵ اقدامی که باید هنگام کابوس دیدن کودکتان انجام دهید افزایش تعطیلات آخر هفته آرامش خوبی بین شاغلان ایجاد خواهد کرد رابطه زناشویی برنده و بازنده ندارد ۹۶ درصد کارگران فاقد قرارداد دائمی هستند تاخیر ٥٠٠ دقیقه‌ای پرواز مشهد به تهران هواپیمایی چابهار (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) مجلس پیگیر مطالبه بدهی دولت به تامین اجتماعی است نحوه خدمات‌دهی به بیماران در زمان قطع سامانه نسخه‌نویسی الکترونیک اعلام شد اگر می‌خواهید با افزایش سن اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، با این ۸ رفتار خداحافظی کنید هیچ موردی از بیماری مالاریا در غرب خراسان ثبت نشده است مصرف شکر را به خاطر حفظ سلامتی خود کاهش دهید گزارش وزارت بهداشت درباره سرطان‌زایی سیگار‌های الکترونیک: زیر بار صدور مجوز نمی‌رویم تاخیر ۵ ساعته پرواز مشهد-تهران به علت نقص فنی هواپیما + فیلم (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

خانه‌ها در شهر

  • کد خبر: ۳۸۹۰۹
  • ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۷
خانه‌ها در شهر
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
در زندگی قدیم، دورریزی وجود نداشت. زباله‌ای در خانه‌ها تولید نمی‌شد. خبری از این همه زباله که طبیعت را آلوده می‌کند، نبود. تنها دورریز خانه‌ها خاکروبه بود که آن هم باز در جایی دیگر استفاده می‌شد. آن وقت‌ها دیوار‌ها همه کاهگلی بود و طبیعتا خاکروبه تولید می‌کرد. کف حیاط‌ها هم آجرفرش بود. خانم‌ها بعد جاروکردن حیاط، خاکروبه‌ها را گوشه‌ای می‌ریختند. کسانی هم بودند که با خر در شهر می‌چرخیدند و داد می‌زدند که خاک و خاکروبه می‌بریم. آن‌ها، این خاکروبه‌ها را از خانه‌ها جمع می‌کردند و می‌بردند بیرون شهر. آنجا، چون کودبار درست می‌کردند، این خاکروبه‌ها، به کارشان می‌آمد. از مواد خوراکی هم به‌شدت مراقبت می‌کردند.
نان یا مواد غذایی دیگر وقتی کپک می‌زد و کپک آن هنوز سپید بود می‌گفتند «اُرق» زده. غذایی را که ارق می‌زد، دور نمی‌ریختند؛ مثلا کشک هم که جایی ماند، روی آن ارق می‌زند، ارقش را برمی‌داشتند و دور می‌ریختند و کشک را استفاده می‌کردند. حتا وقتی نان ارق می‌زد، آن را دور نمی‌انداختند، ارق یا کپک‌های آن را پاک می‌کردند و نان را می‌خوردند. نان برکت خداست و کسی به برکت خدا، بی‌احترامی نمی‌کرد. بماند که وضعیت زندگی‌ها طوری بود که اجازه اسراف و حیف و میل را هم نمی‌داد.
 
ما وقتی کپک زیاد می‌ماند و سبز می‌شد، می‌گفتند «اُرق‌پیچو» شده. می‌دانستند که وقتی نان یا ماده غذایی دیگر ارق‌پیچو بشود، سمی است و نمی‌شود آن را استفاده کرد. اگر پیچو می‌زد به تجربه می‌دانستند که دیگر ماده غذایی سمی شده است. الان می‌دانیم که کپک درواقع نوعی قارچ است و زمانی که این قارچ رشد می‌کند، هاگ تولید می‌کند که سبزرنگ است و البته سمی هم هست.

کسی آبی را هم بیرون نمی‌ریخت. مگر می‌شد آب را بیرون ریخت؟! آب حکم طلا را داشت. خُم‌های بزرگی بود که آبِ خوردنِ خانه را در آن نگه می‌داشتند. مشهدی‌ها می‌گفتند «خمب». درِ خمب هم تخته‌ای می‌گذاشتند تا گرد و خاک بر آن ننشیند یا حشره‌ای در آن نیفتد. یک ظرف ملاقه‌مانند هم بود که به آن «آب‌گردان» می‌گفتند؛ الان هم هست و آشپز‌ها با آن، در حین پخت‌وپز، مایعات را جابه‌جا می‌کنند. کنار هر خمب، آب‌گردانی هم بود که با آن از خمب آب برمی‌داشتند و می‌خوردند. اگر آبی در آب‌گردان می‌ماند، دوباره آن را به خمب برمی‌گرداندند.

در شهر هم آب، حکم طلا را داشت و به‌شدت از آن مراقبت می‌شد. آب‌انبار‌های مشهد عمدتا با آب نهر خیابان پر می‌شدند و مردم بخشی از آب مصرفی‌شان را از آب‌انبار‌ها برمی‌داشتند. جالب است که آب در آب‌انبار‌ها «توتو» می‌کرد. توتو، انگلی بود ریز مثل خاکشیر که خیلی هم پرتحرک بود و جابه‌جا می‌شد. توتو که در آب پیدا می‌شد، باز هم از خیر آن نمی‌گذشتند؛ آب را صاف می‌کردند ومی‌خوردند. آن وقت‌ها غذاخوردن با دست بود؛ برای همین هم معمولا پیش از غذاخوردن دست‌ها را می‌شستند. در مهمانی‌ها، آفتابه‌لگن می‌آوردند که وسیله‌ای بود که با آن دست می‌شستند. عموما مسین یا گاه از نقره بود و روی آن نقش و نگار‌های زیبایی کار می‌کردند. درون آفتابه، آب می‌ریختند و برای دست‌شستن مهمان‌ها می‌آوردند. معمولا کسی که آفتابه‌لگن می‌آورد، حوله‌ای هم روی دوشش بود که مهمان‌ها با آن، دست‌هایشان را پس از شست‌وشو خشک می‌کردند. غذا در سینی بود و معمولا برای سه‌چهار نفر از مهمان‌ها یک سینی غذا می‌آوردند. بعد که رضاشاه آمد، دستور داد که در غذاخوری‌ها، با قاشق غذا بخورند. دستور داد قاشق‌های رویی بسازند و در همه جا پخش کنند؛ آن هم رایگان تا استفاده از قاشق، رواج پیدا کند.
تا مدت‌ها دولتی‌ها قاشق می‌آوردند و مردم نمی‌گرفتند؛ می‌گفتند با دست غذاخوردن ثواب دارد. هنوز هم عده‌ای بر این باورند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->